با اینکه اکثر همسایه هایمان روی دوش خانه هاشان دیش گذاشته اند. ما ماجرای فیش را از رسانه ی ملی دنبال کردیم. اعتماد کردیم. منتظر شدیم آنها لباس پیامبر به تن دارند و مسئولیت به دوش، کمی از خود مسئولیت پذیری نشان دهند. پیام دردمان را دریافت کنند و یقه مفت خورهای حرام خوار را بگیرند. خبری اما از بگیر و ببند نبود. از محاکمه هم خبری نبود. حتی عزل هم. کک هیچ کس انگار احساس گزش نکرد. بعضی طلبکار هم شدند. گفتند بهم زدن نوش عیاش ها خنجری بود در پیکر نظام. کدام نظام؟! نظام اسلامی که اساسش عدل است؟ یا نظام سرمایه داری که مدینه فاضله بعضی هاست؟! یکی رفت و دیگری آمد. چه آمدنی. قاضی شهر می گفت آنکه آمده خودش ابر بدهکار است به بیت المال! بالاخره کوتاه آمدند و دستور دادند که اهتمام جدی بورزند در برخورد با مفاسد. خاطره ی خوشی از عملی شدن این قسم دستورها نداشته و نداریم. اما به همین "اهتمام خالی" نیم بند هم دل خوش کردیم. حالا دارد خیلی می گذرد از دستور. از دستور فوری. از قول پیگیری جدی. اعتماد ما هم دارد کش می آید. کش هم که میدانید تا حدی کشیده می شود! مطالبه ما جنس سیاسی ندارد. به دعوای سیاسی شما و موج سواری رقبایتان هم کاری نداریم. ایضا به انتخابات آتی. درد داریم. و آه. دردی که التیام نمیابد مگر به مرهم عدالت.
آقایان. رؤسای محترم. پای منبر هم لباس های شما شنیده ایم که بترسید از آه مظلوم؟!
نمی شود از قرچک انقلاب کرد و در ولنجک حکومت
آنجا را نمیدانم اما ورامین دعا به آمین نزدیک است
برچسب : نویسنده : mahdi-jana بازدید : 57